یه لیوان چای داغ زیر نور فس شمع
و نم نم بارون سکوت نصف شب
همه چی شاعرانه ست
موقع چند کلمه حرف صادقانه ست
یه صدای آروم از یه موزیک نوستال
.... استاد
آها حالا بهتر شد
اینجوری میشه خیلی حرفا رو بهتر گفت
یاسر بینام
ببین من نیومدم که جای تو تنگتر بشه
یا سایز کمر خودم پهن تر بشه
یا برم وسط واسه یه عده ای قر بدم
یا واسه جیب یه سری دیگه گلو جر بدم
نمی خوام حرفایی بزنم که مو به تنت سیخ شه
یا ادعا بکنم که بهتر از من نیستش
یا روضه بخونم که حالم گرفته و
پشت سرت حال کنم که کارم گرفته خوب
یا بگم از گرسنگی هام توی شبای سخت
یا از خاطرات سال چهل و روزای جنگ
یا کلی خالی ببندم تو کار بازار بیست شم
یا تظاهر کنم به چیزی که نیستم
نه من اصن آدمش نیستم
هی میگین ما جوونیم جوونم با تجربه نیست
باشه ما خامیم شما که با تجربه این
نمی خوام تو بحث سیاسی واردم کنین
یا با یه برخورد احساسی قانعم کنین
ببین حرفای من از تو دل بچه ت آمده
جواب چند تا سوال ساده ی بچه ت رو بده
جواب اونایی که خیلی وقته ندادین
این دفعه طرفت منم راه در رو نداری
مشکلات ما شبیه مشکلات دیروز نیست
و هر کی دم نمی زنه صرفا پیروز نیست
ما همه دیگه اینو فهمیدیم باور کن
که هر کی اشک می ریزه واسه ما دلسوز نیست
بگو چی شده که ماها انقدر بد شدیم
چی دیدیم از هم دیگه که انقدر ناراحت شدیم
بگو این حرفا چیه که ما به هم می زنیم
این دیگه آش کیه که ما داره بهم می زنیم
تو بگو که میگی زندگی کردی با قمار باز
قیمت یه یا علی مردونه چنده تو بازار
تو بگو که میگی اختلاف ما چیز خاصی نیست
تو که یه عمره داری حرف راس میگی
تو که یکی همیشه به زخمات مرهم میده
شده یه دفعه بپرسی دردم چیه ؟
شده جای من باشی مثه من فکر کنی ؟
شده یه دفعه بشینیم و درد و دل کنیم ؟
نه من که یادم نمیاد
چرا دنیا دیگه جای آدمای مشتی نیست
چرا توی بعض بچگونه دیگه اشکی نیست
چرا خنده هات انقدر تلخ و بی مزه ن
چرا آدم ها انقدر بهم بی رحمن
چرا مادر بزرگ دیگه خونه مون نمیاد
بابا خودش گفت دیگه اون خونه رو نمی خواد
یعنی اونم دروغی می گفت
آخه مادربزرگ که هیچ وقت دروغ نمی گفت
نمی خوام ناراحت شی می دونم این سوالا بده
اصن ولش کن جواب این سوالو نده
مشکلات ما شبیه مشکلات دیروز نیست
و هر کی دم نمی زنه صرفا پیروز نیست
ما همه دیگه اینو فهمیدیم باور کن
که هر کی اشک می ریزه واسه ما دلسوز نیست
